چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۷
۱۳ جنایت بنی‌امیه در ماجرای کربلا

حوزه/ بنی‌امیه هزار ماه حکومت ننگین داشتند. در این مدت تا توانستند دشمنی خود را نسبت به اهل‌بیت رسول خدا(ص) آشکار کردند. این شجره خبیثه ملعونه، چهار امام‌ معصوم؛ امام‌ حسن، امام‌ حسین، امام‌ سجاد و امام‌ باقر(علیهم السلام) را به شهادت رساندند و اوج دشمنی و کینه جاهلی خود را در سال(۶۱ق) یعنی پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر خدا(ص) به سیدالشهدا(ع) نشان دادند. این کینه و دشمنی در کانون شرارت یزیدبن معاویه‌بن ابی‌سفیان نمود پیدا کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجعفر طبسی، استاد حوزه علمیه، در یادداشتی به تشریح ۱۳ جنایت بنی‌امیه در ماجرای کربلا پرداخته است که مشروح آن را در ذیل می خوانیم؛

بنی‌امیه هزار ماه حکومت ننگین داشتند. در این مدت تا توانستند دشمنی خود را نسبت به اهل‌بیت رسول خدا (ص) آشکار کردند. این شجره خبیثه ملعونه، چهار امام‌ معصوم؛ امام‌ حسن، امام‌ حسین، امام‌ سجاد و امام‌ باقر(علیهم السلام) را به شهادت رساندند و اوج دشمنی و کینه جاهلی خود را در سال(۶۱ق) یعنی پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر خدا(ص) به سیدالشهدا(ع) نشان دادند. این کینه و دشمنی در کانون شرارت یزیدبن معاویه‌بن ابی‌سفیان نمود پیدا کرد.

در این یادداشت نگاهی به برخی جنایات بنی‌امیه در به شهادت رساندن امام‌ حسین(ع) و حوادث پس از آن خواهیم داشت تا دنیا بیشتر به خباثت جریان سیاسی و فاسد اموی پی ببرد و بهانه‌ای برای بزک کردن این حزب جنایتکار نباشد.

۱. بستن آب به روی امام‌ حسین(ع) و همراهان ایشان

یکی از اقدامات ناجوانمردانه و غیرانسانی بنی‌امیه که به دست لشکریان عمربن‌سعد انجام شد، بستن آب به روی کاروان حسینی در کربلا بود که از روز هفتم محرم شروع شد. امویان با تبلیغات دروغ این رفتار ضد انسانی را اقدامی تلافی‌جویانه در مقابل بستن آب بر روی خلیفه سوم عثمان‌بن عفان وانمود کردند. شیخ مفید(ره) می‌نویسد: «ابن‌زیاد به عمربن‌سعد نامه نوشت که میان امام‌ حسین(ع) و یارانش، و آب جدایی بیندازد و نباید قطره‌ای از آن بنوشند. همانگونه که قبلا این کار را نسبت به عثمان انجام دادند.» (الارشاد، ج۲، ص۸۶) این ادعای ابن‌زیاد تحریف بزرگ تاریخ است. واقعیت آن است که امیرالمؤمنین(ع) در زمان محاصره خانه عثمان، سعی کرد آب به آنها برساند تا آنجا که فرزندشان امام‌ حسن(ع) برای آب‌رسانی مجروح شدند. (البدایه و النهایه، ابن‌کثیر، ج۷، ص۱۸۷؛ الکامل فی التاریخ، ابن‌اثیر، ج۳، ص۸۷)

۲. آغاز به جنگ لشکریان عمرسعد

بدون‌ تردید به گواهی تاریخِ جنگ‌های صدر اسلام، هیچ‌گاه در سیره رسول‌ خدا(ص) آغاز به جنگ مشاهده نمی‌شود. اما امویان در کربلا، بر خلاف آموزه‌های اسلام عمل کردند و خود آغازگر جنگ نابرابر شدند. واقدی تاریخ‌نگار مشهور می‌نویسد: «اولین کسی که به سوی لشکریان امام‌ حسین(ع) تیر پرتاب کرد، عمربن سعد بود.»(تذکرة‌الخواص، سبط ابن‌جوزی، ص۲۲۷) در روز عاشورا وقتی مسلم‌بن عوسجه خواست به طرف شمر تیراندازی کند، امام‌ حسین(ع) او را منع کرد و فرمود: «تیراندازی نکن! من کراهت دارم از اینکه آغازگر جنگ باشم.»(الارشاد، مفید، ج۲، ص۱۱)

۳. کشتن کودکان بی‌گناه

طبق اصول و قواعد نظامی دنیا، و دستور مؤکد اسلام، زنان و کودکان در جنگ مصونیت جانی دارند و مورد تعرض قرار نمی‌گیرند زیرا قدرت دفاع از خود ندارند. در حالی که بنی‌امیه این اصول مسلم را زیرپا گذاشتند. بیشتر سیره‌نویسان نوشته‌اند که لشکریان عمرسعد طفل شیرخوار امام‌ حسین(ع) را بی‌رحمانه به شهادت رساندند. شیخ‌مفید(ره) می‌نویسد: «امام‌ حسین(ع) کنار خیمه نشسته بود که طفل بسیار کوچکش به نام «عبدالله» را به او دادند. امام(ع) او را در دامان خود قرار داد. مردی از بنی‌اسد تیری به سویش پرتاب کرد و او را به شهادت رساند. امام(ع) آن طفل را برداشت و در کنار شهدا گذاشت.»(الارشاد، ج۲، ص۱۰۸؛ تاریخ‌طبری، ج۳، ص۳۳۲؛ انساب‌الاشراف، ج۳، ص۴۰۷؛ الاخبارالطوال، دینوری، ص۲۵۸)

۴. قتل ددمنشانه سیدالشهدا(ع)

خوارزمی حنفی(م۵۶۸ق) می‌نویسد: «هفتاد و دو موضع از بدن امام‌ حسین(ع) مورد اصابت تیر قرار گرفت. تیرها از هر سو به طرف آن حضرت(ع) سرازیر می‌شد. امام(ع) مقداری ایستاد تا استراحتی کند. ناگهان سنگی به پیشانی او برخورد کرد. پیراهن خود را گرفت تا خون را از صورتش پاک کند که ناگاه تیری سه‌شعبه و مسموم به قلب آن حضرت اصابت کرد. دست مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «خداوندا! تو می‌دانی که آنان مردی را می‌کُشند که بر روی زمین فرزند پیامبری جز او نیست.» سپس امام‌ حسین(ع) تیر را از پشت خود در آوردند که خون همچون ناودان از وی جاری شد.»(مقتل‌الحسین، ج۲، ص۵۷)

۵. نشستن شمر روی سینه امام‌ حسین(ع)

خوارزمی حنفی می‌نویسد: «شمر روی سینه حسین(ع) نشست و محاسن آن حضرت را گرفت و آماده کشتن شد. امام(ع) فرمود: «آیا مرا می‌کُشی و نمی‌دانی کیستم؟ گفت: خوب شما را می‌شناسم. مادرت فاطمه(س) و پدرت علی مرتضی(ع) و جدّت پیغمبر(ص) است. تو را می‌کُشم و باکی ندارم.» شمر آن حضرت را با دوازده ضربه شمشیر به شهادت رساند.»(مقتل‌الحسین(ع)، ج۲، ص۴۲)

۶. تاختن اسبان بر بدن مطهر امام‌ حسین(ع)

ابن‌عساکر دمشقی شافعی(م۵۷۱ق) می‌نویسد: «بدن امام‌ حسین(ع) شبیه بدن پیامبر(ص) بود.»(تاریخ مدینة‌دمشق، ج۱۴، ص۱۷۵) اما لشکریان بنی‌امیه در روز عاشورا این بدن پاک و بی‌جان را مورد هتک حرمت قرار دادند. سبط ابن‌جوزی حنفی(م۶۵۴ق) در این باره می‌نویسد: «عبیدالله بن‌زیاد به عمرسعد نامه نوشت که اگر حسین(ع) تسلیم ما نشد، او را به قتل رسان و اسب بر بدنش بتازان و جسمش را قطعه قطعه کن!»(تذکرة‌الخواص، ص۲۲۳) همچنین مرحوم سیدبن‌طاوس(م۶۶۴ق) می‌نویسد: «عمر بن سعد در میان لشکرش فریاد زد: چه کسی داوطلب تازاندن اسب بر پیکر حسین است؟ ده نفر داوطلب شدند... و در زیر سم اسبها استخوان‌های پشت و سینه امام(ع) را شکستند». (اللهوف، ص۱۸۲)

۷. آتش‌زدن خیمه‌ها

یکی دیگر از جنایات وحشیانه بنی‌امیه، به آتش‌کشیدن خیمه‌های خاندان مکرّم امام‌ حسین(ع) پس از شهادت آن حضرت در روز عاشوراست. ابن‌طاوس(ره) می‌نویسد: «سپس زنان از خیمه بیرون آورده شدند و در آن آتش شعله‌ور کردند...»(اللهوف، ص۱۸۰)

۸. غارت‌کردن خیمه‌ها

امویان پس از شهادت امام‌ حسین(ع) خیمه‌ها را به محاصره درآوردند. «شمر گفت: وارد خیمه‌ها شوید و آنها را غارت کنید. همه اشیاء را حتی با کشیدن گوشواره از گوش ام‌کلثوم خواهر امام‌ حسین(ع)، به غارت بردند و گوش او را زخمی کردند.»(بحارالانوار، ج۴۵، ص۶۰) حمیدبن مسلم می‌گوید: «نزد علی‌بن الحسین(ع) آمدم. دیدم با حالت بیماری بر روی فرشی خوابیده، و شمر و همراهانش می‌گویند: باید او را به قتل برسانیم.» حمیدبن مسلم می‌گوید: «چرا کشتن بیمار؟ و همچنان از زین‌العابدین(ع) دفاع کردم.»(الارشاد، ج۲، ص۱۱۲ـ۱۱۳)

۹. فرستادن سرهای مقدّس سیدالشهدا(ع) و یاران به کوفه

عمرسعد پس از شهادت امام‌ حسین(ع) سر مطهّر آن حضرت را به کوفه فرستاد. دینوری(م۲۸۲ق) می‌نویسد: «عمربن‌سعد سر حسین(ع) را در همان لحظه همراه خولی برای ابن‌زیاد فرستاد.» (الاخبارالطوال، ص۲۵۹). همچنین می‌نویسد: «عمرسعد بعد از شهادت امام‌ حسین(ع) دو روز در کربلا بود. سپس دستور داد به لشکریان تا کوچ کنند. سرها ـ که هفتاد و دو سر بودـ بر روی نیزه‌ها قرار گرفت.»(همان، ص۲۵۹)

۱۰. گرداندن سر مقدّس سیدالشهداء(ع) در کوفه

شیخ‌مفید(ره) می‌نویسد: «و چون روز دیگر شد عبید اللَّه بن زیاد سر حسین(ع) را فرستاد در تمام کوچه‌های کوفه و در میان قبائل بگرداندند، و از زید بن ارقم روایت شده که گفت: آن سر مقدس را که بر نیزه بود بر من عبور دادند و من در غرفه و بالاخانه خود نشسته بودم چون برابر من رسید شنیدم که این آیه را می‌خواند : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ... یعنی آیا پنداشتی که (داستان) اصحاب کهف و رقیم از آیت‌های ما شگفت بودند!»(سوره کهف، آیه ۹) پس بخدا از هراس موی تنم راست شده داد زدم: بخدا ای پسر رسول خدا (داستان) سر تو شگفت‌تر و حیرت‌انگیزتر است‌...»(الارشاد، ج۲، ص۱۱۷؛ مقتل‌الحسین(ع)، خوارزمی، ص۱۸۷؛ بحارالانوار، مجلسی(ره)، ج۴۵، ص۱۲۱)

در اینجا این سؤال به ذهن هر آزاده‌ای خطور می‌کند که زیدبن ارقم صحابی پیامبر(ص) در آن لحظه‌های دردناک، در کوفه چه می‌کرده و چرا در کربلا به یاری سالار شهیدان(ع) نشتافته؟ مگر ندای هل من ناصر ینصرنی امام‌ حسین(ع) را نشنیده بود؟ و آیا نمی‌دانست آن حضرت در برابر حکومت طغیانگر امویان قیام کرده؟ به راستی در آن لحظات راست شدن موی تن، چه سودی دارد؟ واقعا چنین خواصی از صحابه رسول‌ خدا(ص) چه پاسخی در قیامت به پیشگاه عدل الهی خواهند داشت؟ و با چه رویی پیامبر(ص) را ملاقات خواهند کرد؟ مصیبت جانکاه‌تر این است که همین زیدبن‌ارقم روزی در کوفه کنار مجسمه شرارت ابن‌زیاد نشسته بود و دید که وقیحانه با چوب خیزران بر لب و دندان مطهّر امام‌ حسین(ع) می‌زد. گفته می‌شود زیدبن‌ارقم به این هتک حرمت اعتراض کرد. (الاخبارالطوال، ص۲۵۹) می‌گوییم این صحابی با چه مجوزی در مجلس حاکم طغیانگر حضور پیدا کرد؟ آن هم در شرایطی که حکام جور اموی تلاش می‌کردند تا از شخصیت و حضور صحابه به نفع خود بهره‌برداری تبلیغاتی کنند؟ اعتراض زیدبن‌ارقم چه نتیجه‌ای دارد؟ اگر زیدبن ارقم با حزب ننگین اموی زاویه دارد، چرا در کربلا همراه با دیگر یاران باوفای امام‌ حسین(ع) در برابر لشکریان ابن‌زیاد نجنگید؟ مگر فاصله کوفه تا کربلا چه اندازه است؟

۱۱. به اسارت‌بردن خاندان سیدالشهدا(ع) به کوفه و شام

یکی دیگر از جنایات حکام اموی، به اسارت بردن اهل‌بیت امام‌ حسین(ع) با وضع رقت‌بار به کوفه و شام است. سیدبن‌طاووس می‌گوید: «عمربن‌سعد سپس اهل بیت امام حسین(ع) و بازماندگان شهیدان را، از کربلا به سوی کوفه روانه ساخت. بانوان شهیدان را، از کربلا به سوی کوفه‌ روانه ساخت. بانوان حرم را سوار بر شترانی کرد که تنها پاره گلیمی به پشتشان انداخته شده بود، و دارای محمل و سایبان نبودند، صورت‌هایشان باز بود، با اینکه آنها امانت‌های بهترین پیامبران، رسول اکرم(ص) بودند، آنان همچون اسیران ترک و روم در سخت‌ترین وضع و اندوه به سر می‌بردند...»(اللهوف، ص۱۴۲ـ۱۴۳)

همچنین خوارزمی حنفی می‌نویسد: «کاروان حسینی را وارد شام کردند...»(مقتل‌الحسین(ع)، ج۲، ص۷۰) بی‌تردید این خاندان مصیبت‌دیده را در غل و زنجیر وارد شهری کردند که مردم آن بر اثر تبلیغات زهرآگین و دروغین معاویه بر ضدّ امیرالمؤمنین(ع) و خاندان پاکش، هیچ شناختی از اهل‌بیت پیامبر(ع) نداشتند. همین امر باعث شد تا شامیان با توهین و زخم زبان، کاروان امام‌حسین(ع) را استقبال کنند.

۱۲. فرستادن سرهای مطهّر به مجلس یزید بن‌ معاویه

اگر آن روز که سر مقدّس سیدالشهدا(ع) در کوفه گردانده شد، مردم واکنش اعتراض‌آمیز نشان می‌دادند و اگر خواصی مانند زیدبن ارقم در مجلس ستمگری مانند ابن‌زیاد حضور پیدا نمی‌کرد، هیچ‌گاه بنی‌امیه جرأت نمی‌کردند چنین جنایت وقیحانه‌ای را در شام تکرار کنند. شیخ‌مفید(ره) می‌نویسد: «عبید اللَّه بن زیاد پس از اینکه سر حسین(ع) را به شام فرستاد، دستور داد زنان و کودکان را آماده رفتن کنند، و دستور داد به گردن علی بن الحسین(ع) غل و زنجیر زنند، سپس ایشان را به دنبال سرها با محفر بن ثعلبه عائذی و شمر بن ذی الجوشن روان کرد، ...»(الارشاد، ج۲، ص۱۱۹)

۱۳. اهانت وقیحانه به سر مقدس

ابن‌حجر هیتمی شافعی(م۹۷۴ق) می‌نویسد: «هنگامی که سر مقدّس امام حسین(ع) را برای یزید آوردند، شامیان را جمع کرد و با خیزران به لب و دندان وی می‌زد و ابیاتی را می‌خواند که در کفر یزید صراحت دارد.»(الصواعق‌المحرقة، ص۲۵۳)

۳۱۳/۱۷

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • منتشرشده: ۱
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • ناصرمیرزایی IR ۱۰:۰۷ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۷
    این گوشه ای از جهاد تبیین است .مردم وقایع رابصورت کلی شنیدن ولی جز ئ جزئ دانستنش اثرباور میگذارد